سرمایه همچون بذریست که اگر از گردونهی رویش و زایش خارج شود، ارزش آن فرومیکاهد و چه بسا، پس از چند سال، نیروی زایندگی خود را نیز از دست بدهد. از زمانهای پیشاتمدن که دسترسی به خوراک همیشگی نبود قبیلهها مازادِ شکار خود را به دیگر قبیلهها هدیه میدادند تا آنها نیز به وقت نیاز اینگونه رفتار کنند. این سرآغازِ مراودات اجتماعی- اقتصادیست. پس از یکجانشینی اجتماعات به پاس کشاورزی و دامپروری، جوامع مازاد تولیدات خود را در ازای دیگر نیازهایشان به صورت پایاپای تهاتر میکردند. رفته رفته پندارهی «پول» پدیدار شد و برای هر کالایی بسته به میزان فراوانی و درخواست برای آن، ارزشی قرارداد کردند و آن ارزش را با میزانی از غلّات، نمک، صدف، مهره، سنگ، سکههای مفرغی و طلا نمادین میکردند. با افزایش تعداد شهرها، عیلامیان « شوش» را به عنوان مرکزی برای مبادلهی کالا تعیین کردند و بدین ترتیب نخستین پایتخت در تاریخ جهان شکل گرفت. پایتختی که نقش « واچار» نیز داشت. واچار نیای واژه واجار⟵ وازار⟵ « بازار» است که بواسطهی فراهم آوردنِ امکان گردهمآیی افراد از دوردستها گرانیگاه رشد و بالندگی است. این مسیر، در ادامه به جادهی ابریشم رسید که تعاملات فرامرزی و جهانی را رقم زد. بازار و بازارگانی کماکان نیاز امروزهی جهان است و گروه بازرگانی زمرّدی با تکیه بر این پیشینه سترگ در ایران، میکوشد که از فرصتها و سرمایهها برای ارزشآفرینی گوهرین استفاده کند.